فیلم موردانتظار Warcraft یکی از بدترین بلاکباسترهای تاریخ هالیوود است.

بگذارید قبل از هرچیز حقیقتی را اعتراف کنم: من هیچکدام از قسمتهای «وارکرفت» را بازی نکردهام. یعنی نمیدانم آیا سارگراس خوردنی است یا پوشیدنی. لیچ پادشاه است یا آبدارچی. گولدان اسم نوعی گلدان در دنیای وارکرفت است یا نه! اما چیزی که میدانم این است که سری بازیهای «وارکرفت» بهطرز غیرقابلتصوری طرفدار دارند. چون بلیزارد با این سری یکی از عمیقترین، سرگرمکنندهترین و جذابترین آثار هنر هشتم را ساخته است. بنابراین وقتی بعد از ۱۰ سال گرفتار شدن در برزخ تولید و تغییر کارگردان اعلام شد که فیلم «وارکرفت» بالاخره رنگ اکران را به خود خواهد دید، طرفداران بازیها و غیرطرفداران خوشحال شدند. طرفداران از اینکه بالاخره دنیای عظیمشان را بر پردهی سینما میبینند و غیرطرفداران هم از اینکه شاید محبوبیت و اسطورهشناسی غنی «وارکرفت» همان چیزی است که میتواند طلسم اقتباسهای بد از روی بازیهای ویدیویی را بشکند. خب، شاید «وارکرفت»باز نباشم، اما یک چیزهایی از فیلم و سینما سرم میشود. در نتیجه با قدرت میتوانم بگویم که این اقتباس سینمایی نه تنها موفق نمیشود این طلسم را بشکند، بلکه حتی کیلومترها با تبدیل شدن به یک فیلم قابلتحمل هم فاصله دارد و علاوهبر اضافه کردن یک ننگ دیگر به جمعِ اقتباسهای شکستخورده از بازیهای ویدیویی، به مثال بارزی از یک ف
یلم استودیویی/هالیوودی بیفکر و شرمآور هم تبدیل میشود. اگر با یک اقتباس از روی یک منبع ناشناخته سروکار داشتیم، مطمئنا بوی گندِ شکست آن اینقدر منزجرکننده نمیشد، اما وقتی سازندگان دست روی چنین منبعی میگذارند انتظار داریم که در حد و اندازهی آن عمل کنند. من «بلیزارد»باز نیستم، اما میدانم که این کمپانی فقط به این دلیل اینقدر محبوب است که روی کیفیت بازیهایش تمرکز دیوانهواری میکند و به مشتریانش کمفروشی نمیکند. نمیدانم بلیزارد چقدر در این اقتباس دست داشته است، اما در این فیلم ذرهای از خصوصیات منحصربهفرد این کمپانی و چیزی که بازیهایش را جذاب کرده است پیدا نمیشود.